---♡[]ازدواج اجباری![]♡---
P⁴⁶
ات:سلام رزی
رزی:سیلام
ات:چیشده چرا انقدر خوشهالی؟
رزی:دیگ...از سینگل در اومدم
ات:اها....حالا اسمش چیه؟(خنده)
رزی:اسمش هیونجینه
ات:هوم...کاش منم الان پیش جین بودم...رزی حالا چیکار کنم چطوری به جین ماجرا رو بگم
رزی:نم
ات:لطفا بهش بگو دیگ رزی
رزی:ات گفتم که واقعا نمیتونم
ات:هوف....وایسا ببینم...اگه به هیونجین بگی چی؟
رزی:او..راست میگی فک کنم قبول کنه
ات:میتونی بهش بگی
رزی:..باشه بهش امروز میگم
ات:میسی
رزی:...*خنده
جونگ کوک:ات استاد اومده ها نمیخواین بیاید کلاس؟
ات:واقعا...باشه الان میام...
ادمین ویو
خب مثل هر روز بعد چند ساعت زنگ میخوره و کوک ات رو میرسونه ورزی هم میره خونه....
رزی ویو
رسیدم خونمون که یاد حرف ات افتادم برای همین رفتم به هیونجین پیام دادم وگفتم به جین زنگ بزنه....ات امروز شماره ی جین رو بهم داد برای همین داشتم و برای هیونجین شمارش رو فرستادم که.............
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
(۳۴لایک)
(۳۳کامنت)
(۴فالوور)
____________________________________
خب خب...حواسم هست لایک نمیکنینا
ات:سلام رزی
رزی:سیلام
ات:چیشده چرا انقدر خوشهالی؟
رزی:دیگ...از سینگل در اومدم
ات:اها....حالا اسمش چیه؟(خنده)
رزی:اسمش هیونجینه
ات:هوم...کاش منم الان پیش جین بودم...رزی حالا چیکار کنم چطوری به جین ماجرا رو بگم
رزی:نم
ات:لطفا بهش بگو دیگ رزی
رزی:ات گفتم که واقعا نمیتونم
ات:هوف....وایسا ببینم...اگه به هیونجین بگی چی؟
رزی:او..راست میگی فک کنم قبول کنه
ات:میتونی بهش بگی
رزی:..باشه بهش امروز میگم
ات:میسی
رزی:...*خنده
جونگ کوک:ات استاد اومده ها نمیخواین بیاید کلاس؟
ات:واقعا...باشه الان میام...
ادمین ویو
خب مثل هر روز بعد چند ساعت زنگ میخوره و کوک ات رو میرسونه ورزی هم میره خونه....
رزی ویو
رسیدم خونمون که یاد حرف ات افتادم برای همین رفتم به هیونجین پیام دادم وگفتم به جین زنگ بزنه....ات امروز شماره ی جین رو بهم داد برای همین داشتم و برای هیونجین شمارش رو فرستادم که.............
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
(۳۴لایک)
(۳۳کامنت)
(۴فالوور)
____________________________________
خب خب...حواسم هست لایک نمیکنینا
۱۱.۱k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.